ادبیات نظری تحقیق موازنه قوا، موازنه سازی نرم و سخت
موازنه قوا
نظریه ی موازنه قوا ، قدیمی ترین و مناقشه برانگیزترین نظریه سیاست بین الملل است که قدمت آن را می توان به نظریه پردازان سیاسی که تشریح و توصیف روابط میان دولت – شهرهای ایتالیا در قرن پانزدهم و شانزدهم می پردازند ، نسبت داد .
دیوید هیوم خاطر نشان ساخته است هرچند ممکن است اصطلاح توازن قدرت اصطلاح نویی باشد ولی قاعده ی حفظ توازن قدرت ، چنان در عقل سلیم و استدلالات بدیهی ریشه دارد که عدم وجود آن را در دوران های گذشته نمی توان پذیرفت . وی نتیجه می گرفت که توازن قدرت از اعصار باستان تا قرن هیجدهم مستمراٌ مورد عمل بوده است .
توازن قدرت به منزله ی یک وضعیت یا نوعی شرایط ، متضمن ترتیباتی عینی است که در آن رضایت خاطرنسبتاٌ گسترده ای در رابطه با نحوه ی توزیع قدرت وجود دارد توازن قدرت به عنوان یک نظام ، اشاره ای به جامعه ای مرکب ازچندین ملت دارد که در آن تمامی بازیگران اصلی ، هویت ، تمامیّت و استقلال خویش را ازطریق فرایند ایجاد توازن حفظ می کنند . در ادبیات موجود موازنه قوا به معانی مختلف ازجمله توزیع قدرت ، تعادل ، ثبات و صلح مورد استفاده قرار گرفته و به عنوان تنها قانون عام تاریخی در روابط بین الملل راهنمای عمل سیاستگذاران نیز شناخته شده است ( فالتزگراف ، 1384 : صص 67 - 66 ).
اهل نظر تبار نظریه ی توازن قوا را به توماس هابز می رسانند . هابز انسان را ذاتاً شرور ، مهاجم و متجاوز می دانست ، واقع گرایان با الهام از هابز دولت ها را دارای منافع متضاد و متعارض می دانند و می گویند کشورها از اجتماع انسان های قدرت طلب و فزون خواه تشکیل یافته که برای تامین امنیت و حفظ خویش دائماً به کسب ، حفظ و افزایش اعتبار می پردازد ( لیتل ، 1389 : 13 ).
موازنه قوا پس از جنگ دوم جهانی توسط مورگنتا به صورت نظریه ای تدوین شد .
از دید مورگنتا ، موازنه ی قدرت به مثابه ی پیامد طبیعی و اجتناب ناپذیر مبارزه قدرت است که به شکل اتحادی از دولت هایی نمود پیدا می کند که نگران استقلال خودند و در مقابل طرح های دولتی که برای سلطه ی جهانی اقدام می کند ، تجمع پیدا می کند ( مورگنتا ، 1377 : 315 ).
موازنه قدرت برای حفظ استقلال و و حاکمیت دولت ها ضرورت دارد و جلوی توسعه طلبی و سیاست های تجدیدنظرطلبانه ای را که می توانند به بی نظمی و یا سلطه و تفوق یک دولت بر سایرین منجر شوند می گیرد . نظام بین الملل در شرایط موازنه قدرت است که به ثبات و تعادل می رسد . البته این ثبات بسیار شکننده است زیرا اولا دولت ها بر مبتای حدسیات و برداشت های خود از قدرت خود و دیگران عمل می کنند و بنابراین همیشه نوعی عدم قطعیت وجود دارد ثانیا عملأ تلاش برای موازنه قدرت در این شرایط عدم قطعیت به تلاش برای نیل به حداکثر